سلام دوستای مهربون من ...
راستش این چند روز با نشون دادن خونه خدا دلم خیلی هوایی شده ٬ یاد سه سال پیش افتادم که مهمون خونه خدا بودم ٬ من و همسرم بعد از پنج سال زندگی مشترک با هم راهی این سفر شدیم ٬ خیلی سفر خوبی بود و اصلا از عمرمون حساب نشد ٬ وقتی کعبه رو از نزدیک دیدم با اونی که قبلا تصویرشو میدیدم خیلی فرق میکرد ٬ از نزدیک خیلی بزرگه و یه عظمت و شکوه خاصی داره ٬ آدم اونجا یه حس و حال دیگه ای داره ٬ با تمام وجودت احساس آرامش میکنی ٬ امیدوارم که همه یه روزی مهمون خونه خدا بشین ...
خلاصه که وقتی برگشتیم کمتر از یک ماه فهمیدیم خدا یه هدیه با ارزش به ما داده ٬ اونم دختر نازمه ٬ با تمام وجودم خدا رو شکر میکنم و ازش ممنونم ٬ الانم یکی از آرزوهام اینه که یه روزی بتونیم با درسا بریم مکه ٬ یه عالمه عکس هم گرفتیم که این چند تا رو برای یادگاری میذارم اینجا ٬ الهی همه آرزومندان به آرزوشون برسن ...